قطعه ی بهار
شب شکافد گو به تن
اینک...
کنون فصل بهار
جامه پاره مندرس
و من اندر خیال
قصه دختری گویم سرا پا:
سبزه گون، لب سرخ، شمش رود و ساده گو
خنده و ز لب هیچ نا دارد
_ دانی؟_
دسته سازش نقش مرغان حامل است
و اندر میان مرغان نام من حک
به رنگ سبز نو
می کند با این دلم پیکار
وقتی کام بکشاید به زیر سوت باد
رقص ماهی ها به آغوش ابر زایاند زائو
من چتر در دست گیرم
بس انتظار
---- - ---- - ---- - ---- - ---- - ---- - ---- - ---- - ---- - ---- ----
۱- شعر را بعد از اعلام سال تحویل نوشتم.یعنی :۱/۱/۱۳۸۷
۲- سال نو مبارک فقط همین!

ما تاک
لب دریا سرخ است
(شعر از ج. راهپیما)
چندین بار سعی کردم زنگ بزنم اما همیشه یک پیغام گیر بود که جواب میداد.
عید خودت مبارک
سلام جناب فقیهی بزرگ
سال نو شما مبارک بادا...
سال نو مبارک و سپاسگذارم
بهار
که سرود سبز
تولد است
صدات می یاد اما خودت کجایی
وا به کنیم پنجره ها رو یا نه
.
.
.
بهار اومد پنجره ها رو وا کرد
.
.
.