اپی نوروزی

وبلاگ ابوذر نوروزی نژاد

اپی نوروزی

وبلاگ ابوذر نوروزی نژاد

تصا...

رضا که پیچ چرخ اتومبیل را سفت کرد ٬به زن نگاهی کرد.زن بدون این که چیزی بپرسد پول ها شمرد و به رضا داد.سوار اتومبیل شد و حرکت کرد.زن به آینه اتومبیل نگاهی کرد.رضا را دید که خیره به اتومبیل اش می نگرد.ترس برش داشت.گوشی همراه خود را برداشت و شماره گرفت: (( الو ... پلیس...)) دوباره نگاهی کرد.حالا دور شده بود و هنوز نگاه رضا را احساس می کرد.دلش نیامد.گوشی را قطع کرد.

صبح که از خواب بیدار شده بود.برای هماهنگی رنگ روسری و مانتو اش زمان زیادی را سپری کرده بود.درست که به آینه نگاه می کرد.متوجه شد.رنگ روسری با چهره عرق کرده ی آرایش پریده اش تضاد زیبایی را ایجاد کرده است.گوشی را دوباره برداشت.شماره ی را گرفت.به پدال فشار بیشتری آورد.نمی دانست تصادفی در راه است.چرخ اتومبیل از جا در آمد.به آینه نگاهی کرد.اتومبیل کمی به یک سو کشیده شد و بعد به پرواز در آمد.چرخی زد.بر سطح سیاه خیابان واژگون ماند.



۸۸/۷/۲۲

نظرات 4 + ارسال نظر
امامدادی شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 16:22 http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

مرسی استاد

ممنون و خواهش می کنم استاد شمایید...

دوباره بزن سام یکشنبه 8 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:42 http://myfreshmovies.blogfa.com/

سلام...
ممنون از نظرتون درباره داوود نبی...
... و لذت بردم از داستان جنایی چند خطی تان...

خیلی ممنون

امامدادی سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:34 http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

سلام
باعکس تذرج به روزم
منتظرنظرعلمی واصولی شماییم .منتظرم

مهدی مرادی زاده چهارشنبه 11 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 15:03 http://exposureman.com

فضا سازی در چند خط
زیبا

سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد