اپی نوروزی

وبلاگ ابوذر نوروزی نژاد

اپی نوروزی

وبلاگ ابوذر نوروزی نژاد

ترور شخصیت از یک آدم ترسو بر می آید.

این نوشته را در ستایش دوستی می نگارم.


نمی دانم کدام موجود عجیبی  در وبلاگ کارگاهنر )امیر مسلم زاده) به نام من یادداشتی نوشته است.

روزی در عجب بودم چرا بعضی ها به نام مستعار زنده اند.الان نمی دانم از کسانی که به نام من دروغ می نویسند.هم آیا باید متعجب باشم؟

 

آدم های هستند.آدم های که در هنر برای دیگران پلی می سازند. شانه هایشان را جای پای دیگران می کنند تا تاریخ ساخته شود.

دیگرانی هستند که نمی توانند پل بسازند.اما از شانه های دیگری بالا می روند.تا تاریخ ادامه داشته باشد.

در آخر مردمانی هستند.که نه پل می سازند.نه از پل رد می شوند.آدم های بزدلی که حسادت سراپایشان را گرفته است.به دنبال پل های در جهان می گردند.تا ویران کنند.آن ها نه تاریخ را می خواهند و نه هنر را.فقط تیشه ی در دست دارند و بی تفکر می تازند.

مشکل جامعه ما از آن جایی آغاز می شود.که گروه سوم می خواهد خودی نشان دهد و همه جولانگاه هنر را به تنهایی بتازند.این گروه با هوچی گری و شلوغ کاری و فرصت طلبی جایگاهی را برای خود می سازند.هیچ گاه هم حاضر نیستند به بهتر از خود بیاندیشند.تنها آشفته خواب های به سراغ شان می آید که مالامال از رشک و حسادت است.حسادت چون خوره ی آن ها را می آزارد.چون بهتر از خود را نمی توانند دید.

از روزی می ترسند که کاخ پوشالی شان فرو پاشد و مریدان آگاه شوند که در چنبره مرادشان هیچ نبوده است.می ترسند از روزی مریدان بدانند که مراد هیچ نمی دانسته است.مانند مردمی که یک روز از خواب برخاستند و دانستند که خدایشان انسانی ست چون دیگران که در جنگ بازنده شده است...

ای کاش شمشیرها غلاف می شد!

ای کاش هیچ انسانی در تاریخ کشته نمی شد!

ای کاش تمام گمشده ها پیدا می شدند!

ای کاش همواره حق به حق دار می رسید!

ای کاش انسان، انسان می شد!

و ای کاش هیچ زنبور بی عسلی خود را هنرمند نمی نامید...

من برای شما می نویسم.آن های که در گروه سوم قرار دارید.

دوستانه می گویم تنها راه بقا شما دوستی ست.تیشه ها را بر زمین بگذارید.بگذارید خون در رگبرگ های درخت تنومند هنر جاری باشد.این را بدان که ترور شخصیت از یک آدم ترسو برمی آید.

از موجودی چون تو نباید توقع داشت.اما اگر مرد نیستید.حداقل جوانمرد باشید! در آینه بنگرید و از روزشمار عمرتان خجالت بکشید!

نمی دانم اگر هنوز فکر می کنید راه تفرقه انداختن و خاله زنک بازی در جهان امروز جواب می دهد.به کارتان ادامه دهید.اما برایتان متاسفم.

...

اما خواهش می کنم توی وبلاگ دیگری به نام من ننویس!