اپی نوروزی

وبلاگ ابوذر نوروزی نژاد

اپی نوروزی

وبلاگ ابوذر نوروزی نژاد

گذری چند به نگرش توده مردم در چرخه تاریخ مردمی به واقعه عاشورا

نوشته زیر را به سفارش یکی از هفته نامه های محلی در دو سال پیش نوشتم که چاپ نشد. بماند....

نوشته حاضر بررسی علمی و یا تاریخی نمی باشد و بیشتر به پندار توده مردم در مواجه با این رویداد تاریخی  می نگرد. این نوشته سیر ظاهری شبیه خوانی را مد نظر دارد. پیشاپش از سو تفاهم های احتمالی عذر می خواهم.

 

 

  پس از شهید شدن امام،سرهای شهدا از پیکر جدا و شمارش کردند و ابن سعد به شمر لعین گفت:(( نامه ای به ابن زیاد نوشتم که راس شهدا را به کوفه بفرستم.)) شمر لعین گفت: ((هفده سر با سر فرزند زهرا. )) ابن سعد با خشم گفت: (( در نامه هجده سر نوشته شد که از نسل احمد مختارند. )) شمر جواب گفت: (( قبل از شهید شدن،امام طفلی (علی اصغر) را پشت خیمه گاه دفن نمودند. به آنجا برویم که شاید بیابیم.)) پشت خیمه گاه رفتند کودک را یافتند وسرش را بریدند...

                                                                                                                                   مجالس تعزیه - جلد دوم

                                                                                                گردآورنده: حسن صالحی راد

  

 

قتل سینه سوز حسین (ع) و اطرافیانش در ذهن مردم آنقدر گران آمد.که دیری نپایید.جهان گیر و جهان سوز گشت.

پاره بی شماری انگشت حسرت گزیدند که چرا در قتل فرزند رسول کوشیدند و پاره دیگر چون مختار که از میدان بازمانده بودند.تا آخر عمر افسوس خوردند و چاره را در انتقام دیدند.

با آغاز اسلام  سلسله های طبقاتی فرو ریخت.اما دریغ با درگذشت پیامبر قومیت گرایی بار دگر در بین اعراب هویدا شد.- تا کنون نیز اعراب قومیت عربی را به ملیت اسلامی ترجیح می دهند.-

در این میان آزاداندیشی و یکسان نگری امام علی (ع) که چون خورشید بر همه یکسان می تابید. جرقه امیدی در دل ملت شکست خورده ی بود که پیوند زناشویی حسین (ع) و گوهر شهربانو را خویشاوندی خود می خواند.

ایرانیان در آغاز ورود اسلام فر پادشاهی که از یزدگرد شاه گریخته بود را در نهان علی و فرزندانش دیدند.این دلیل پاره ی بیش از قیام های ایرانیان بود.آن ها می خواستند حق را به صاحبان اصلی اش برسانند.    

در پندار ایرانیان خاندان رسول، هم از جهت وصیت پیامبر و از هم خونی شان با مردم این سرزمین لایق ترین افراد برای جانشینی رسول بودند. از سویی عملکرد تبعیض آمیز فرماندهان محلی خلفا با مردم و سوی دیگر بی اصل و نسب دانستن آن ها، مردم این کشور هر چه بیشتر به جانب کسی کشاند که چون شنید از دست زنی یهود جواهری را به زور بیرون آوردند؛ گریست.

 پیش تر ایرانیان برای سوگ سیاووش شهزاده ایرانی مرثیه می خواندند. سیاووش نماد مظلوم در ایران بود. حتی بیرق سیاووش نه حیوان درنده خویی بود نه پرنده بلند پروازی، نقش بیرق او آهو بود که خود آهو نماد مظلومیت است. سیاووش فرزند نیکو روی پادشاه ایران که توسط رستم تربیت و بزرگ شده بود. چون در روزگار جوانی نزد پدر آمد. عشق او گریبان زن پدرش را گرفت. چون زن از مقصود خود ناکام گشت.با حیلتی او را خائن خواند. اما سیاووش از آزمون آتش پیروز بر آمد.و این آغاز محبوبیت او در بین مردم بود که محبوبیتش، پدر را هم هراسان می ساخت. چون بار دیگر تورانیان به ایران تاختند. سیاووش به آنجا تاخت و پیروز برآمد. سپس قصد آن کرد که دو کشور را از خون ریزی برهاند. کاووس بدگمان گشت. سیاووش به توران گریخت و دخت شاه آن دیار را به زنی گرفت. نیکو کاری و عدالت سیاووش ،شعله عشق او در دل مردمان بود. حسادت های حکمرانان باعث گردن زدن سیاووش شد. خبر قتل سیاووش مردم را داغدار و غیرت رستم،رستم را به انتقام جویی فرا خواند و سودابه کشته شد.     

از آن روز ایرانیان به مرثیه سرایی و نوحه خوانی برای سیاووش می پرداختند.مرگ او نماد مظلومیت در ایران تا سالیان دراز بود.

قتل سیاووش به قتل امام شباهت های دارد.

اما قتل امام جانسوزتر است: مردم کوفه امام را به جانب خود خواندند. و در نامه هاشان با او پیمان بستند. امام حج را نیمه تمام وا نهاد و به جانب کوفه رهسپار شد. در میانه راه کوفیان راه را بر امام و همراهانش بستند. پس از چند روز محاصره و بستن راه آب مردان را به شهادت رسانیدند. زن و کودکان را به اسارت بردند. قتل امام حسین (ع) خون بازماندگان چون مختار را جوشان نمود و به دادخواهی برانگیخت.

اگر به این واقعه به عنوان یک حادثه تاریخی بنگریم. حتی اگر تعصب های مذهبی خودمان را دخیل نکنیم. بسیار گران است.گران بودن این واقعه و اعتقاد قلبی و مذهبی مردم،کم کم شبیه سازی واقعه کربلا را جایگزین شبیه سازی سیاووش کرد.   

مردم تا زمانی که نسبت به یک چیز همذات پنداری نکنند. آن موضوع را نمی پذیرند. اما زمانی که پذیرفتند بارها در ذهن خود (تفکر جمعی توده مردم) آن را با آنچه از گذشته در درون خود یادگار دارند می آمیزند. در این آمیزش موضوع مربوطه را بومی می کنند. با آن یکی می شوند. نمونه اش شمایل سازی های مردم جهان از قدیسان مذهبی است. بودای بامیان با بودای که در هند نشسته یا با بودای خوابیده در جنوب شرق تفاوت های زیادی دارد که همه ناشی از تبدیل بودا به یک نمونه بومی است.مسیح (ع) سیه موی و لاغر اندام در نقاشی های روبنس بور است و تنومند.همان مسیح در نقاشی های ال گرگو دوباره مویش تیره می شود. و باز همان مسیح در نقاشی های مارک شاگال به یهودی آواره می ماند.بگذریم ...

ریشه شبیه سازی و شبیه خوانی را می توان در مراسم های آیینی در ایران سال های قبل از ورود آریایی ها جست. نماد های بر جا مانده در عناصر عزا خود گواه این مدعاست. اگر به زنجیر زنی نگاهی بکنیم ما را به دوران کشاورزی می رساند.زمانی که بی بری و خشکسالی نظم جهانی (محل زندگی) را می آشفت و مردم خود یوغ بر گردن می آویختند و به جای چهارپا تلف شده شان زمین را شخم می زدند.خود زنجیر که از چند رشته در کنار هم بافته شده پدید آمده است از سویی  قصه بخت بد ریسته شده آن ها و از سوی دیگر شاید بیشتر یادآور همان اژدهای خشکسالی باشد. سال های بعد که مرگ سیاووش جان مردم را گداخت. مردم دیدند مایه برکت از میان شان رخت بسته و در آشفتگی سر و روی خراشیدند.

همانگونه که گفته شد نمادهای باقی مانده در ذهن و زندگی مردم  با سیاووش یکی شدند و سیاوشون پدیدار شد. از آنجایی که علاقه قلبی مردم با سیاووش و همذات پنداری با او و این که نتوانسته بودند برای نجات او کاری بکنند را برای خود سخت می دیدند. لذا برای کفاره گناهان خود سالمرگ او را از نو بازسازی می نمودند. پس می توان شبیه سازی را یادگار دوران کشاورزی و سیاووش - که نام گلی نیز می باشد- را هم از اساطیر کشاورزی به شمار آورد.    

شباهت های اسطوره سیاووش با دیگر اساطیر مذهبی ما را به یقیین می رساند که گویا واقعاً تاریخ تکرار پذیر است. شباهت او با زندگی یوسف(ع) و قصه عشق زلیخا، ابراهیم (ع) و آزمون آتش،بازگشت به قصری که روزی صاحب آن می خواست او را بکشد و در آخر نیز می خواهد به گونه دیگر او را کشد با حضرت موسی (ع) و... را نادیده می گیریم. اما شباهت های او با امام حسین (ع) بیشتر است: سالیان دور تورانیان با ایرانیان وارد جنگ شدند به این بهانه که در ایران دین اجداد خود را وانهاده اند و به زرتشت گرویده اند. از سوی دیگر ایرانیان برای پشتیبانی از یگانه پرستی وارد کار زار شدند. جنگ کربلا نیز ریشه مذهبی داشت دشمنان به این بهانه که امام و یارانش مرتد شده و از دین بیرون آمده اند لایق مرگ اند و از جانب دیگر امام (ع) خود حافظ دین بود و برای احیا دین رسول و انحراف بازگشت به جاهلیت قیام کرد.(متاسفانه اعراب طی بازگشت به عرب جاهلی، هنوز هم دین را با آمیزه ای از عقاید خرافی جاهلی آمیخته اند. برای مثال: نداشتن حق ارث زنان)

تنهایی و در غربت به شهادت رسیدن و دردناک تر از آن توسط کسانی که هم پیمان بودند. نقطه مشترک دیگری است.

حسادت حکمرانان و ترس از اقبال عمومی مردم.

عدالت و مساوات که مردم به دیدگان خود دیده بودند.(درباره امام خاطره جد، پدر و برادر هم تصویر پررنگ تری را می دهد.)

عنصر انتقام که در رستم و بعدها  کیخسرو را می توان دید با قیام مختار و یا زید.

نقش زنان در این حادثه چه در جبهه موافق چه در جبهه مخالف و...

اینان راه را برای انتقال شبیه سازی از شکل کهن اش به شکل نو و اسلامی هموار می کند.این است که تا قبل از عضد الدوله دیلمی (قرن چهارم) که عزاداری را علنی کرد. مردم در گوشه و کنار به دور از پاسبانان خلیفه و سلطان های ترک یاد امام شهید را گرامی می داشتند. این بار هم گویا تاریخ تکرار می شود در زمان رضا شاه که تعزیه ممنوع شد مردم مخفیانه و به دور از چشم دولتمردان یاد آن امام مظلوم را با شبیه خوانی زنده نگه می کردند.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
پسراخر شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 15:43

سلام

علیک سلام

روح اله بلوچی سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:35

استفاده بردیم ابوذر جان

تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد