اپی نوروزی

وبلاگ ابوذر نوروزی نژاد

اپی نوروزی

وبلاگ ابوذر نوروزی نژاد

متن روایت بزرگ ترین فرش خاکی جهان

بزرگ ترین فرش خاکی جهان منحصر به فرد است.این را می نویسم نه به این معنا که خود من هم جز مجریان این فرش بودم.استقبال مردم که از همه جا حتی خارج از کشور به جزیره هرمز آمدند. 

مردم هرمز که به خاطر آوردند که هنوز فراموش نشدند و ... 

اما خود فرش که از نقش و عناصر بومی در طراحی آن استفاده شد از یک سو و از سوی دگر  از آغاز تا پایان کار٬ هنرمندان این استان نقش فرش را بر زمین نقش کاشتند.و این که فرش بر اساس یک روایت ساخته شد.روایتی که خود برشی از تاریخ هرمز است.همواره نقش مردم هرمز را در فتح قلعه هرمز نادیده می انگارند.این ادای دین کوچکی به حماسه سرایان هرمزی و هرمزگانی ست.به این دلیل من نگارش روایت ها را بر اساس باورهای مردم این منطقه نگاشتم.در آینده جهت آشنایی بیشتر درباره شخصیت ها ٬افسانه ها ٬اسطوره ها و... بیشتر می نویسم. 

 

                               هرمز : گاه آزادی 

        هرمز با اسب از آب بر آمد . بچه ها را در ساحل بدید و گفت :« من خنیاگری گمنامم . هر سال بدین مکان آیم تا ترانه خود را از نو سرایم. هیچ کس نمی یافتم و مایوس فرو می شدم . اما کنون شمایید و من. من دوازده پاره سازم. نیک گوش فرا دهید.»

 پاره یکم:

      هرمز علم ها را غسل داد. فریاد بر آورد:« هر که را سر آن باشد که دگر در مطبخ مم ظهر کار نکند پای پا مولا بیاید. من خود خندق شکنم. بنده هو کشم و دروازه ها را گشایم.»

شب غراب جندب کشتی ها را سوی قلعه رهنمون گشت. سایه اژدها بر ماه تابید و عقرب در آن شد. زنان در جوغن می کوبیدند:  « ماه مبارک ، ماه مبارک عکرب ما را هاده... »

الیاس موج به قلعه فکند. هرمز دروازه ها گشود.

پاره دوم:

       هرمز شب بر عرشه لنج به اندیشه شد. گذشته را به یاد آورد . که دیو سکان در دست نبود.مرد بلند بالایی در آن سو دید که به دریا می نگرد . به جانب او شد. مرد گفت :

ادامه مطلب ...