سندباد حکایت خود را این چنین ادامه می دهد:
یک شبانه روز در راه بودیم که به شهر ملک مهر جهان رسیدیم. سرزمین ملک جهان جزیره ی (مجمع الجزایری)به نام کابل بود.در همان جا جزیره ی بود که همه شب آواز دف و طبل شنیده می شد.اما هیچ کس آنجا نبود.ماهی را در آنجا دیدم که صورت جغد داشت.یا ماهیان غول پیکر و دیگر عجایب که بماند...
قصه مرا به گوش ملک مهر جهان رسانیدند. و ملک مرا به حضور طلبید.و از من خواست بار دیگر داستان خود را بازگو کنم و من این چنین کردم.از حکایت من اظهار شگفتی کرد.آنگاه لطف بزرگی در حق من نمود.مرا به سمت نویسندگی بندر گماشت.مدت ها در آن سمت بودم و با اینکه لطف بسیاری ملک مهر جهان به من داشت.با دیدن هر کشتی سراغ بغداد را می گرفتم.اما هیچ کس بغداد را نمی شناخت.تا اینکه روزی کشتی بزرگی در بندر کناره گرفت.هر چه کالا از کشتی خارج می کردند را یادداشت می کردم.در پایان از ناخدا پرسیدم:(( چیزی باقی مانده؟ )) گفت:(( آری! کالا هایی که از بازرگانی که در دریاها غرق شد.ما هم قصد آن کردیم آن را فروخته و سود آن را به خانواده اش سپاریم.)) گفتم:(( نامش که بود؟)) گفت:(( سندباد بحری...))
گفتم:(( سندباد منم.))
ناخدا نپذیرفت و مدعی شد که من طمع کرده ام.من شرح سفر تا زمان غرق شدن دادم و سخنان اهل کشتی نقل کردم.آنگاه ناخدا و بازرگانان راستی سخن مرا دانسته در آغوش کشیدند و مرا تهنیت گفتند.از سرگذشت من شگفت زده شدند.نزد ملک مهرجهان رفتم .اجازه خواستم که از آن جا بروم.ملک پذیرفت و هدایای بسیاری به من بخشید.من هم کالا های خود که در کشتی بازمانده بود را فروختم و کالا های دگر خریداری نمودم.به بغداد برگشتم و با سرمایه بسیاری که بدست آورده بودم.خانه ها و کاروانسرا ها و باغ های خریدم.بندگان و کنیزانی را خریدم . خادمان و غلامانی را استخدام کردم.به خانواده خود پیوستم.رنج سفر را فراموش و با دوستان خود به عیش و عشرت پرداختم.
راستی روزی نزد ملک مهر جهان رفتم.جماعتی از هنود (هند) را دیدم.آن ها از شهر من پرسیدند و من از شهر خود گفتم.آنگاه من از شهر آن ها پرسیدم.آن ها اینگونه سرزمین خود را توصیف کردند: (( پاره ای کریشنا و اشراف اجناس هستند که به کسی ستم نکنند.پاره ی دیگر را براهمه هستند که هرگز شراب ننوشند.گروهی دیگر که ماییم اهل عیش و عشرتیم.هنود هفتاد و دو فرقه دارد.))
--------------------------------
تصویر بالا اثر هیرویوکی ستوگاوا (Hiroyuki Setogawa) تصویر ساز و انیماتور ژاپنی است.که در اصل صفحه ای از کمیک بوکی ست که سندباد را کودکانه در قالب حیوانی ترسیم کرده است.