پیر زنی را می شناختم
در نگاه نا پیدایش
هیچ دلهره ی از جهان نداشت
با این که نمی دید و دیگر نمی دید...
رنگ روغن روی بوم
1387
سلام مشکر ابوذر بالذت دیدم
سلام و ممنونمامروز متوجه شدم عکس بهتری می شد از نقاشی گرفت.
حس عجیبی پست نگاهشه اپی جان ...
تشکر
همیشه پیرزن ها و بچه ها ی کوچک شاعر قصه های من هست برات میفرستم
ممنون می شم میرزا...
سلام خیلی دوست داشتم عکستون ببینم امامتاسفانه باز نمیشه مهربان.درضمن همین جوری هم قبول داریم
سلاملینک عکس را عوض کردم...
از کار لذت امبو.موفففففففق باشی.
ممنون...متشکر...
هیچ کس دیگر نمی بیند و نمی بیند.خوش به حال پیرزن...
سپاس
آندم که نگاه، چهره ترس بدرد
سلام استادلطف نمودید به ما سر زدید...ممنون...
عکس از انعکاس عکس تو!
سلام
مشکر ابوذر بالذت دیدم
سلام و ممنونم
امروز متوجه شدم عکس بهتری می شد از نقاشی گرفت.
حس عجیبی پست نگاهشه اپی جان ...
تشکر
همیشه پیرزن ها و بچه ها ی کوچک شاعر قصه های من هست برات میفرستم
ممنون می شم میرزا...
سلام خیلی دوست داشتم عکستون ببینم امامتاسفانه باز نمیشه مهربان.درضمن همین جوری هم قبول داریم
سلام
لینک عکس را عوض کردم...
از کار لذت امبو.موفففففففق باشی.
ممنون...
متشکر...
هیچ کس دیگر نمی بیند و نمی بیند.خوش به حال پیرزن...
سپاس
آندم که نگاه، چهره ترس بدرد
سلام استاد
لطف نمودید به ما سر زدید...
ممنون...
عکس از انعکاس عکس تو!